بنیتا فرشته ی مامانبنیتا فرشته ی مامان، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

یکی یکدونه من

رویش اولین مرواریدهای سفیدت مبارک

1393/9/17 10:22
نویسنده : مامان سارا
135 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم نازم فرشته کوچک و زیبا رویم رویش اولین مرواریدهای سفیدت مبارک

عزیزم روز 18 مهر مثل بقیه روزهای خدا رفتم سرکار و با کلی خستگی برگشتم خونه.البته امروز چون خانوم پرستارت نیومده بود خونه مادرجون بودی .خاله رضوانم اومده بود پیشتون با گیلدا جون که نکنه بیقراری کنی عزیزم.تا در خونه رو باز کردم مثل همیشه آغوشت رو باز کردی که مامان تندی بیاد توی بغلت و نوازشت کنه.به خدا انگار توی بشهتم وقتی تورو در آغوش می گیریم کوچولوی دوست داشتنی من.واقعا تمام خستگی هام یکدفعه از یادم می ره .آخه تو که فقط نه ماه داری چطوریه که این همه قدرت داری ؟

خدای مهربون هزاران بار شکر بابت داشتن فرشته کوچکم ،بنیتا

به خدا از وقتی اومدی شدی مایه آرامش من و بابا.من که از ظهر که می رسم خونه تا شب که چشم روی هم بزارم تمام وقتم برای توست.بات بازی می کنم .از شیره ی جونم بهت می دم.غذا بهت می دم.غذا درست می کنم برات.لباس هاتو می شورم.ویتامین هاتو می دم.میوه برات آب می گیرم و بهت می دم بخوری عسلم.اسباب بازی هاتو جمع می کنم.کتاب برات می خونم .موقع خواب قصه ی تولد بنیتا کوچولو از روزی که تو دل مامان جا گرفت تا روزی که به دنیا اومد برات تعریف می کنم.این ها همه کارهایی است که از ساعت 3 بعد از ظهر که می رسم خونه تا 11 شب انجام می دم.آخر شب هم محکم تو رو توی بغل می گیرم و با آرامش می خوابم.خدای بزرگ زیباترین آرامشی که تا به حال داشتم ،وقتی هست که دخترم در آغوشم باشه.این آرامش رو برای من از هرچیزی در زندگیم بیشتر کن.الهی آمین

خلاصه بعد از اینکه رسیدم خونه و شروع به شیر خوردن کردی احساس کردم بیقراری،البته بیقرار نبودی می خواستنی به مامان بگی که مرواریدهای کوچولوت نوک زده و درآمده ولی بلد نبودی حرف بزنی.تا من انگشتم رو توی دهنت کردم و اون دوتا مروارید رو زیر انگشتم لمس کردم . نمی دونی چه حال قشنگی بود.زود از جا پریدم و با خوشحالی بغلت کردم و رفتم پیش مادرجون و آقاجون که خبر خوب رو به اون ها هم بگم.وقتی بهشون گفتم اون ها هم کلی خدا رو شکر کردن و خوشحال شدن.به بابا عباس هم زنگ زدم و به اونم گفتم .یک عالمه خوشحال شد مامان جون.قول می دم همیشه موقع دادن قطره آهن به تو حواسم به دوتا مروارید سفیدت باشه نکنه قطره اون ها رو سیاه کنه .تو هم قول بده عزیزم موقع شستن دندون هات مقاومت نکنی مامان.به خدا همش به خاطر خودته و گرنه حاضر نیستم حتی یک لحظه یک قطره اشک از چشمای نازت سرازیر بشه دختر شیرینم

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)