دخترم و خانوم پرستار
یک روز که خسته بودم از سرکار که برگشتم تا در خونه رو باز کردم دیدیم خانوم پرستار یه لباس قشنگ برات خریده و تنت کرده بود.خیلی بهت میومد و ناز شده بودی.منم تا تو رو دیدم تمام خستگیم از تنم بیرون رفت عزیزم.عکسش رو هم برات گذاشتم.قربونت بشم که این همه نااااااازی مادرجون
البته پرستارت تا الان برات گیره و بلوز و شلوار و عروسکم خریده ولی فراموش کردم عکس بگیرم برات بزارم.ولی خودشون رو یادگاری برات برداشتم دختر نازم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی