31 شهریور 93- سالگرد ازدواج مامان و بابا
دختر زيبا رويم ، سلام از اينكه فرصت نمي كنم كه زياد به وبلاگت سر بزنم و برات از اوضاع احوال زندگيمون بنويسم منو ببخش.اين روزها مامان خيلي گرفتاره ،كار بيرون از خونه و كارهاي خونه و خريد و مهماني ها و رسيدن به تو دختر نازم تمام وقتم رو پر كرده .براي همين دير به دير به وبلاگت مي تونم سر بزنم . امروز 31 شهريور 93 هست.سالگرد ازدواج من و باباست عزيزم.سال سومي مي شه كه من و باباجونت زندگيمون رو زير يك سقف ،عاشقانه شروع كرديم .خيلي خوشحالم كه امسال اين روز عزيز رو من و بابا مي خوايم در كنار فرشته اي پاك گرامي بداريم. براي امشب مي خوام بعد ازظهر تا بابا هنوز از سر كار نيومده برم با خاله مريم كه يكي از دوست هاي خوب ماماني هست بازار و ك...
نویسنده :
مامان سارا
10:19