بنیتا فرشته ی مامانبنیتا فرشته ی مامان، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

یکی یکدونه من

فرشته های کوچک

1393/1/24 19:20
نویسنده : مامان سارا
87 بازدید
اشتراک گذاری

یه وقتی بچه ای آماده تولد بود، یه روز بچه از خدا پرسید به من می گن که تو فردا منو به زمین می فرستی .اما چطور من برم اونجا و زندگی کنم در حالی که کوچیکم و بدون حامی ؟

خدا پاسخ داد :از میون همه فرشته ها یکی رو برای تو انتخاب کردم اون منتظر توست و از تو مراقبت می کنه.

اما بچه گفت :من اینجا توی بهشت مشکلی ندارم .می خندم و آواز می خونم و شادم ... پس اون چی که من نیاز دارم شاد باشم ؟

خدا گفت فرشته تو هر روز برات می خونه و این احساس رو داره که تو شاد باشی و زندگی شادی داشته باشی و بچه گفت چطور من بفهمم چی میگن وقتی من زبون اونا رو نمی دونم ؟

اون کاری نداره فرشته تو اونجا کلمات شیرین و قشنگ رو به تو یاد می ده و اون به تو یاد می ده که چطور از خودت مراقبت کنی و چطور صحبت کنی ...

بچه به بالا نگاه کرد و رو به خدا گفت : و من چکار کنم وقتی که میخوام با تو صحبت کنم.

خدا با لبخند به بچه گفت :فرشته تو به تو خواهد گفت چطوری دستاتو کنار هم بگیری و دعا کنی.

بچه گفت شنیدم رو زمین آدمای بدی وجود داره ، چطور منو محافظت می کنی ؟

خدا دستاشو دور بچه گرفت و گفت : فرشته تو حمایت می کنه از تو در مقابل خطرات زندگی .

بچه غمگین شد و گفت : من همیشه ناراحتم چون اونجا نمی تونم تو رو بیشتر ببینم .

خدا بچه رو در آغوش گرفت و گفت :فرشته تو همیشه با تو درباره من صحبت می کنه.

در این لحظه صداهایی در بهشت از زمین شنیده می شد. بچه در عین نگرانی به آرامی جواب داد خدایا حالا که قراره من از اینجا برم اسم فرشته منو به من بگو ...

خدا گفت اسم فرشته تو مهم نیست تو به راحتی اسم اونو صدا کن ...

مادر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)