دل نوشته های مامان
دل نوشته های نیمه شب مامان - قبل از به دنیا اومدنت - توی بیمارستان
" پاک ترین مخلوق خداوند ، لحظههای در آرزوی تو و در انتظار تو رو به پایان است. فردا روز دیدارمان است... روزیکه من مادر خواهم شد و همسرم پدر.لحظهای که فرشتههای آسمون، دختر قشنگمون رو به ما میسپارن.
شکر اون خدایی که من رو به وجود آورد و تاکنون داشتن هیچ یک از نعمت های خوبش را از من دریغ نکرده . نعمت پدر، مادر و خانواده خوب؛ نعمت لحظات خوش؛ نعمت بهترین همسر دنیا و نعمت مادر شدن...
نازنینم... میدونم بالاخره بغضت لحظهای که پا به این دنیا میذاری میترکه و میزنی زیر گریه و من چقدر خودخواهم که عاشق شنیدن صدای اولین گریهات هستم.
عزیزم عشقم رو نثارت میکنم تا با عشق تو این دنیا زندگی کنی. تو عمر من و بابا هستی. تو پاکترینی و خدا رو شکر که منو میزبان فرشتهای چون تو کرد. عاشقانه منتظر ورودت هستیم. "
دخترم در کنار دو تا فرشته مهربان
بارالها ، از همان نهم بهمن نود و دو تا دنیا دنیاست ، سپاسگزار این هدیه هستم و خواهم بود !
خدایم ، زندگی را بر من شیرین کردی ، دخترم را به تو میسپارم ، در تمام لحظه های زندگی اش ، دست مهربانت را روی شانه هایش بگذار تا حتی ثانیه ای تنهایی را حس نکند !
پروردگار مهربانم ، تمام آرزوی امروز و فردایم سلامتی ، شادی ، عاقبت بخیری و خوشبختی دخترم است و بس !
میدانم دعای مادر ، بی برو برگرد اجابت می شود .